موج شکن (breakwater) نوعی سازۀ ساحلی، برای محافظت از بندر، لنگرگاه یا حوضچه های دریایی در برابر امواج آب. موج شکن جریان های در امتداد کرانه را قطع و از فرسایشِ ساحل جلوگیری می کند.
Read Moreموج شکنا پدیدهای است که در نزدیکی سواحل دریاها و اقیانوسها دیده میشود و طی آن بخش بزرگی از انرژی موج مستهلک میشود. دلیل این پدیده، ناپایدار شدن موج پیشرونده به دلیل افزایش نسبت ارتفاع به طول موج بر اثر پدیدههای فیزیکی از جمله کمژرفایی است. شکلهای گوناگون شکست موج، وابسته به نسبت ارتفاع به طول موج و نسبت ارتفاع موج به عمق آب هستند و ویژگیهای متمایزی دارند. رابطههای مختلفی برای پیشبینی مکان رخداد شکست موج و انرژی مستهلک شده در آن ارائه شدهاند ک
Read Moreدیواره ای محکم که برابر آب دریا بندند تا فشار موج را بگیرد و از زیر آب رفتن زمینهای ساحل به هنگام طوفان جلوگیری کند. فرهنگ معین (مُ. ش کَ) (اِ.) سد مانندی که برای جلوگیری از پیشروی آب در امتداد ساختمان - های ساحلی درست می کنند. حل جدول دیوارهای که در برابر امواج دریا ساخته می شود تا فشار موج را کاهش دهد فرهنگ فارسی هوشیار
Read Moreموج شکن . [ م َ / م ُ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) سدی کشیده در پیش معظم آب دریا کم کردن قوت موج را. سدی که نزدیک بعضی بندرها بندند برای کم قوت کردن موجهای دریا.
Read More(یادداشت مؤلف ). دیواره ای محکم که برابر آب دریا بندند تا فشار موج را بگیرد و از زیر آب رفتن زمینهای ساحل به هنگام طوفان جلوگیری کند.
Read Moreنویسه گردانی: MWJ موج . [ م َ / م ُ ] (ع اِ) ۞ کوهه ٔ آب . ج ، امواج . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روکه . مور. (منتهی الارب ). نورد آب . (مهذب الاسماء). آشوب دریا. (ترجمان القرآن جرجانی ص 96 ). نورد. کوهه . کوهه ٔ آب . خیزابه . خیزاب . آب خیز. آب خیزه . آب کوهه . نره ٔ آب . مشترک . اشترک . آشوب دریا. ستونه . آذیه . (یادداشت مؤلف ).
Read Moreلغت نامه دهخدا موج. [م َ] (ع مص) کوهه برآوردن آب. (منتهی الارب). کوهه برآوردن دریا. (ناظم الاطباء). برآمدن آب دریاو شط و رودخانه به بالا. هیجان و بلند شدن آب دریا. (یادداشت مؤلف). کوهه زدن آب. (دهار). خیزابه یافتن. طپانچه زدن موج. (منتهی الارب). تپانچه زدن کوهه های آب. (ناظم الاطباء). مختلف گردیدن کارهای مردم و مضطرب گردیدن آن.
Read More